پیر و کودک و ازدواج
دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۵۲ ق.ظ |
مرتضی متقیان |
۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
دلم در خون شناور شد
صدا در سینه ام گم شد
گلو از سرب لبریز و
سرم بر دار واعظ شد
#
چه در زندان
چه در ساحل
چه در بزم و
چه در مهمانی واعظ
...
چه در محراب یک مسجد
چه در کرسی درس فیلسوف عاقل بالغ
اگر دیدی
که دختی،
کودکی معصوم و بازیگوش
زفقر علم و دانش،
...
اگر یک دختری باشد
عروس هجله یک نره پیر ظالم فرتوت
تو می مانی و وجدانی
که
از روح جوانمردی و انسانی
تهی گشته
(مرتضی متقیان)
تیری در بغل
به که پیری در بغل
(نقل مفهوم از سعدی)
- ۹۸/۱۰/۱۶