چند کلمه که شعر نیست(مرتضی متقیان)
يكشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۳۹ ب.ظ |
مرتضی متقیان |
۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
با که باید گفت
درد خویش را
تا کجا باید برم
این ناله و تشویش را
_________________
چگونه با تو بگویم که
دلم خون شده است
درین هجوم سیاهی
سپر ،ستم شده است؟!
چگونه با تو بگویم
قلم به خون زده ام
درین سیاهی ظلمت
به سر جنون زده ام
________________
متن:
اگر که نشنوی از من
یکی کلام متین
کجا روی از دشنه ام
پناه به کرکس پیر
نه آنکه دلم را ربود و با خود برد
نه آنکه سر بنهاد و سالک شد
فقط یکی به توان نظم دری
به خط و خون و جنون برد سرفه از روبه پیر...
- ۹۸/۱۰/۲۲