مرتضی متقیان

تکمیل و تصحیح شده این کلمات در دفتری که منتشر میشود...تمنا دارم کپی نکنید

مرتضی متقیان

تکمیل و تصحیح شده این کلمات در دفتری که منتشر میشود...تمنا دارم کپی نکنید

تنها با عشق میتوان کوه مشکلات را به کاهی تبدیل کرد
بعد از سالها دوباره قلم و انگشتان مصالحه کردند و خرد و احساس به بزمی خوانده شدند
سالها از کتاب حرف نسنجیده گذشت کتابی که امروز خجالت میکشم بگویم من نوشته ام...به امید یزدان پاک ،زیباتر و کامل تر باید نوشت و خواند .
سپاسگزارم از انتقادات شما
گاه انتقاد و تذکر نقطه ضعفی سازنده تر است از هزاران جمله تملق...
عاشق تک تک عاشقان ایران زمین
مرتضی متقیان
تمنا دارم کپی نکنید

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم خون است 

یا رب

شکایت دارم و

سرتا به  پا‌‌ بغضم

از آن نامردم رجاله ی کشور فروش

از آنانی که

خود با همسر و فرزند

میهمان وساکن

اقلیم آمریکاند

اما...

 ولی

از مردم بی چاره ایران

ندای مرگ میخواهند

برای میزبان مهربان خویش آمریکا!؟!؟!؟!

...

دلم خون است

ودارد شکوه ها...

....

....

خدایا 

ایزدا

ای عدل پابرجا,

اهورا 

ای تو مزدای تمام این معماها

سوالی دارم از درگاه پر مهرت 

خدایا

کجا گفتارشان هم سنگ رفتار است؟

کجا کردارشان بر پای گفتار است؟؟

کجا پندارشان نیک است؟

خودت داور

خودت قاضی ی این دفتر...‌‌

شما گفتی که باید 

یکدل و یک رنگ باشد

آدمی با آدمی 

با کلاغ و طوطی و هر گونه جانداری...

 

جز این باشد اگر 

اضل از چارپایان ست

رفیقا

شماحکم سحر گاهی

مسیح بر چلیپایی

شما دلگیری از رنج بشر 

شما معبود بی همتا

مرا همچون پدر باشی

...نمیدانم چگونه 

عقل دارد در سر و

احساس درسینه 

همانی که درون بهترین اقلیم این دنیا 

امریکا

میان شهرت و ثروت

چو‌  دوکی‌ سخت غلطان است

خبر دارد ز مامی که ز فقرش 

تن عریان خود را 

چوفرشی

زیر پای خوک خونخواری 

ولو کرده

درونش اشک میریزد 

ولی در صورتش لبخند

چراکه

کودکش باشد گرسنه ...

...

کجا رجاله ها از درد فقری که 

که پایانش طلاق است و مطب دکتری بهر فروش یک کلیه

آه یا رب

آه یا رب 

 اهورا 

ای مسیحا

ای هو

چگونه درک دارد

زرنج کودکان کار

یا

کولبرانی پیر و پژمرده

کجا از سیل می نالد

کجا از زلزله؟؟؟

وجودش یک دهان است و 

دومتری روده و بعدش تناسل

چه میداند

طلاق عاطفی از فقر یعنی چه؟

چه میداند

خجالت نزد فرزندی که تنها شوق او دستان پر مهر پدر باشد

چه زجری و چه طعمی میدهد

بغضی فرو خفته...

چه میدانند آنانکه 

در آمریکا را

 

میان مستی شهرت 

صدارت،

 شهوت و قدرت

تنفس میکنند و 

راضی و ارضا و خرسند

چه زجری میکشد

(((آنکس که میداند و از احساس 

سرشار است)))

چه زجری میکشد

مادر 

برای مرهم زخم و غم درد پدر

که تنها راه باقی مانده در پیشش

فروش تن

سفر تا عمق اعراب امارات و

فروش قرنیه ...

کجادانند حال ما؟

به یغما برده اند و اختلاس کوچکی کردند و خوردند و برفتند و به جایی امن پیوستند

 به هر فرصت

نمک بر زخم مردم 

با کلامی پوچ و پوسیده 

که مارا خوش بود اوقات 

شما را هرچه بادا باد...

اگر نانی نداری

برو مرگت مبارک

....

.

.

.

کلامی از:

 مرتضی ‌متقیان)

کامل شده و تصحیح شده در دفتر شعر

به یاری حق

 

  • مرتضی متقیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی